، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراد

یه سیزده بدر به یادموندنی

عزیزه دلم سیزدهم فروردین سال 90 هم یه سیزده به در متفاوت و به یادموندنی بود ، چون خاله لیلا کمرش درد میکرد و نمیتونست بیاد پارک ماهم تصمیم گرفتیم سیزده به در بریم خونه خالینا و اونجا دور هم باشیم ، آخه پسر گلم دور هم بودن از همه چی مهمتره ، اون روز تو حسابی آتیش سوزوندی ، میز پذیرایی رو برداشته بودی و هل میدادی رو پارکت خونه باهاش ماشین بازی میکردی ، آجی مونا و آجی مهسا آش دوغ آماده کرده بودند ، عمو حسین و عمو وحید و بابا هم رفتند بالا پشت بوم خونه خالینا و جوجه آماده کردند ، خاصه که حسابی خوش گذشت ، عصری هم رفتیم پارک و بازی کردیم ، با عمو وحید و آجی مونا و آجی مهسا ، داداش متین ، دایی اکبر رفتیم بوستان جانبازان ، تو خیلی دوست داشتی بدمینتو...
13 فروردين 1390

نوروز 90

بهار سال 90 دومین بهار زندگیت رو بهت تبریک میگم قشنگم ، امیدوارم توی زندگیت بهارهای زیادی رو تجربه کنی و زندگیت همیشه بهاری باشه ،سال 89 من روزهای خوبی رو با تو سپری کردم و در تمام لحظات از بودنت لذت بردم ، قشنگترین روزهای زندگیم با دیدن تلاش تو برای راه رفتن و ارتباط برقرار کردن با محیط اطرافت رقم میخورد ، وقتی توی کرییر مینشستی و شروع میکردی به آواز خوندن انگار دنیا فقط توی صورت تو خلاصه میشد ، با چنان تمرکزی چشم میدوختی به چشمای من و لبهاتو تکون میدادی و آواز میخوندی که انگار همه حرفای دنیا تو دلته ... پارسال سال خوبی رو بر...
10 فروردين 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهراد می باشد